entezar






[ بازدید : 1480 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 1 مرداد 1394 ساعت 16:40 توسط hossein nosrati [ ]


هابیت 2






[ بازدید : 1451 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 1 مرداد 1394 ساعت 16:09 توسط hossein nosrati [ ]


وقت اضافه... بیاین استفاده کنیم





[ بازدید : 1448 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در جمعه 26 تير 1394 ساعت 0:24 توسط hossein nosrati [ ]


الحمد لله...

خداروشکر که یک شب و روز ديگه هم مهمون سفره خدا هستیم.

شاید تو این فرصت کم آدم شدیم....





[ بازدید : 1491 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 25 تير 1394 ساعت 23:09 توسط hossein nosrati [ ]


خیلی جالبن ؟نه؟(عکس های سه بعدی)





[ بازدید : 1546 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در سه شنبه 23 تير 1394 ساعت 3:15 توسط hossein nosrati [ ]


همه ما فردا به خاطر فریاد ها واشک تو می اییم.

افسران - بیانیه تیم مدیریتی رسانه ارزشی قطعه ای از بهشت به مناسبت روز قدس





[ بازدید : 1371 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 18 تير 1394 ساعت 20:05 توسط hossein nosrati [ ]


بهار قدس نزدیک است...

افسران - فلسطین عزیز بدان ما همه می آییم ؛ آنها به زمستان خود رسیده اند ...





[ بازدید : 1465 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 18 تير 1394 ساعت 19:55 توسط hossein nosrati [ ]


من عاشق مبارزه با اسرائیل هستم!!!

افسران - هیئت سکولار… برای ظلم یزید قدیم سینه می زنند ولی از ظلم یزید جدید دم نمی زنند… .





[ بازدید : 1515 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 18 تير 1394 ساعت 19:54 توسط hossein nosrati [ ]


چطور می خوايم جواب این شهدا رو بدیم؟؟؟

شهید حامد جوانی در جنگ کفر وحق در دفاع از حرم بی بی زینب(س) مجروح شدند که از اردیبهشت تا تیر دوام نیاورده وبه درجه عظیم شهادت رسیدند.

ایشان در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به معنی تمام کلمه عباس شدند.

همانند او جنگیدند ومانند او شهید شدند.این بزرگوار در راه دفاع از اسلام دو چشمان و دو دستان خود را همچون حضرت ابوالفضل(ع) فدا کردند.

حالا ما چگونه باید جواب این شهدا رو بدیم؟

مایی که با دستا مون هر کاری رو انجام میدیم. مایی که با چشهامون هر چیزی رو می بینیم با پا ها مون به هر مجلسی میریم.

این نیست دنبال کردن راه شهدا....نه....این گونه نیست...

بیایم با هم هر روز گناه رو بر یکی از از اعضای بدنمان حرام کنیم اول چشم بعد زبان بعد دست بعد پا بعد فکر

به خاطر خون این شهدا...

تا شاید مورد شفاعتشون قرار بگیریم....

اللهم الرزقنا شهادت فی سبیل الحسین (ع)

بالحسین الهی العفو..........................

تو این شبا های خوب ومهم برا موفقیت رزمندگان و مظلومان مسلمان یمن وسوریه وعراق و فلسطین دعا کنین.

به امید رفع غربت از شیعیان...

اللهم عجل لولیک الفرج.





[ بازدید : 1388 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در پنجشنبه 18 تير 1394 ساعت 19:22 توسط hossein nosrati [ ]


محمود رضا نظر می کند به وجه الله...


هیچکدام فکرش را هم نمی‌کردند؛ شاید بو برده بودند اما واقعاً فکر نمی‌کردند این روزها روزهای آخر محمودرضاست. نه سهیل کریمی که در طول چند ماه مستند سازی در سوریه در کنارش بود، نه برادر محمودرضته ا که چند شب قبلش چیزهایی از برادر شنیده بود، نه رفقایش که حال و هوای متفاوتش را در روزهای آخر دیده بودند.

هیچکدام باور نکردند تا اینکه تلفن زنگ زد و بی‌مقدمه به سهیل کریمی گفت محمودرضا شهید شده، تا اینکه برادرش دید حالا راستی راستی باید به دفنش در تهران یا تبریز فکر کنند و تا اینکه تابوت او پیش روی رفقا و همرزمانش قرار گرفت. اما احتمالا یک نفر هست که برای اینکه نبود او را باور کند باید چند سال دیگر بگذرد. کوثر هنوز یکی دو سال بیشتر ندارد و باید کمی بزرگتر شود تا باور کند دیگر پدرش کنارش نیست و کنار حرم عقیله بنی‌هاشم(س) شهید شده است. حالا بماند که این چند سال برای کوثر چطور خواهد گذشت!





[ بازدید : 1439 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در سه شنبه 16 تير 1394 ساعت 5:47 توسط hossein nosrati [ ]


فتوکل المومنون علی الله...

چقدر به خدای خودمان اعتماد داریم؟؟

گاهی اوقات میگویم خدا دعای ما رو استجابت نکرده، ولی این جمله عین کفر.مگه میشه این خدایی که ما رو فرا می خونه تا ازش بخواهیم، بهمون نده.هیهات هیهات...





[ بازدید : 1481 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در سه شنبه 16 تير 1394 ساعت 5:38 توسط hossein nosrati [ ]


التماس دعا...





[ بازدید : 1374 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 14 تير 1394 ساعت 16:49 توسط hossein nosrati [ ]


شب قدر تو کربلا چه صفایی دارد!!!

افسران - کیا دلشون میخواد این شب قدری کربلا باشن....





[ بازدید : 1428 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 14 تير 1394 ساعت 16:44 توسط hossein nosrati [ ]


نماهنگ (صبح پیروزی)میلاد هارونی






[ بازدید : 1446 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 14 تير 1394 ساعت 16:33 توسط hossein nosrati [ ]


بدون شرح....

افسران -





[ بازدید : 1360 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 14 تير 1394 ساعت 16:23 توسط hossein nosrati [ ]


الی متی احار فیک یا مولای؟؟؟؟؟؟





[ بازدید : 1361 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در جمعه 12 تير 1394 ساعت 7:17 توسط hossein nosrati [ ]


آموزش قرار دادن فیلم در وبلاگ





[ بازدید : 1309 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در جمعه 12 تير 1394 ساعت 6:35 توسط hossein nosrati [ ]


بغض یک شهید...



آبانماه 92 بود. برای شرکت در مراسم تدفین پیکر مطهر شهید مدافع حرم، محمد حسین مرادی، با محمودرضا به گلزار شهدای چیذر در امامزاده علی اکبر رفته بودیم. تراکم جمعیتی که برای تدفین آمده بودند زیاد بود و نمی‌شد زیاد جلو رفت اما من سعی کردم تا جایی که می‌توانم به محل تدفین نزدیک شوم و لحظاتی از محمودرضا جدا شدم... اما فایده‌ای نداشت و نمی‌شد به آن نقطه نزدیک شد. چند دقیقه‌ای در حال تکاپو برای جلوتر رفتن بودم که وقتی دیدم نمی‌شود، منصرف شدم و به عقب برگشتم. محمودرضا عقب‌تر رفته بود و تنها به دیوار تکیه زده بود و زیپ کاپشنش را بخاطر سرمای هوا تا زیر گلو کشیده بود و سرش را انداخته بود پایین و دستهایش را کرده بود توی جیبش و کف یکی از پاهایش را هم گذاشته بود روی دیوار. جلوی امامزاده یک سماور بزرگ گذاشته بودند؛ رفتم و دو تا چایی ریختم و آمدم پیش محمودرضا. یکی از چایی‌ها را به او تعارف کردم اما محمودرضا اشاره کرد که نمی‌خواهد و چایی را از من نگرفت. با کمی فاصله ایستادم کنارش. چند دقیقه‌ای محمودرضا به همین حال بود. سرش را کاملا پایین انداخته بود طوریکه نگاهش به زمین هم نبود و انگار داشت روی لباس خودش را نگاه می‌کرد. نمی‌دانم چرا احساس کردم در درونش دارد با شهید مرادی حرف می‌زند. در آن لحظه چیزی مثل برق از ذهنم عبور کرد؛ نکند شهید بعدی محمودرضا باشد؟... دو ماه بعد محمودرضا به شهادت رسید و وقتی برای تحویل گرفتن پیکرش به تهران رسیدم، حالت آنروز محمودرضا در گلزار شهدای چیذر مدام جلوی چشمم بود...


Image result for ‫شهید محمد حسین مرادی مدافع حرم‬‎


شهید بیضایی





[ بازدید : 1401 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 7 تير 1394 ساعت 1:57 توسط hossein nosrati [ ]


این نگاه را توصیف کنید.......................................................

افسران - محمود رضا فراموش نخواهد شد۳





[ بازدید : 1392 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 7 تير 1394 ساعت 1:45 توسط hossein nosrati [ ]


حلب - اهتزاز پرچم حضرت ابوالفضل (ع) توسط شهید بیضایی






[ بازدید : 1414 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 7 تير 1394 ساعت 1:04 توسط hossein nosrati [ ]


شهید حسین نصرتی

افسران - عنوان نداردافسران - به عشق محود رضا افسران - به عشق شهید بیضایی♡♡♡افسران - به عشق محمود رضا بیضاییافسران - به یاد شهید  محمود رضا بیضائی...افسران - به عشق شهید بیضایی.......افسران - به عشق محمود رضا بیضاییافسران - به عشق شهید بیضایی که این روز ها جاش خیلی خالیهافسران - به عشق شهید بیضایی ..............افسران - شهید بیضایی چه گفتافسران - زیباترین خواب ها خوابیست که یک مجاهد داردافسران - شهید حرم...افسران - به عشق محمود رضا افسران - به یاد محمود رضا...





[ بازدید : 1267 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 7 تير 1394 ساعت 1:01 توسط hossein nosrati [ ]


مدافع حرم تبریزی((شهید حامد جوانی))

حامد جوانی مانند مولای خود حضرت ابولفضل در دفاع از حرم، هم دست های خود را داد هم چشمان خود را،اما نکته ای که نه خبرگزاری ها گفتند و نه دیگر افراد اهدای عضو این شهید در بیمارستان بقیه الله تهران بود....

بعد از از اینکه از لاذقیه سوریه برگشت 43 روز در کما ماند و در اخر...
اعضای بدن شهید حامد جوانی را اهدا کردن و خوشا به سعادت او که هم شهید شد و هم اعضای بدن او اهدا شد....
و خوش به حال کسانی که اعضای حامد به انها اهدا شد....
اهدا کنیم به روح مطهر این شهید مدافع حرم ثوابی با صلوات بر محمد و ال محمد....


افسران - اگر‌مجنون دل شوریده ای داشت.... کیفیت شهادت





[ بازدید : 1450 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در يکشنبه 7 تير 1394 ساعت 0:46 توسط hossein nosrati [ ]


از خودمان آغاز کنیم.





[ بازدید : 1216 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در چهارشنبه 3 تير 1394 ساعت 5:32 توسط hossein nosrati [ ]


منتظر باش!!!





[ بازدید : 1433 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در چهارشنبه 3 تير 1394 ساعت 5:27 توسط hossein nosrati [ ]


همه یه آرزو کنن.

ماه رمضانه ماه میهمانی خدا مگه میشه خدا ماروبه مهمونیش دعوت کنه واستجابتنمون نکنه؟؟؟؟

هیهات!!!






[ بازدید : 1432 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در سه شنبه 2 تير 1394 ساعت 6:55 توسط hossein nosrati [ ]


قرآن

افسران -





[ بازدید : 1390 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در سه شنبه 2 تير 1394 ساعت 6:43 توسط hossein nosrati [ ]


لطفا خواهشا بخونین.


Image result for ‫عکسهای شهید محمودرضا بیضایی‬‎


شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت. بخاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به جمع آوری اسناد جنگ همت گماشته بود و در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری‌ها در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت. اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری‌ها شد. در آخرین اعزام خود در دیماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد. در یکی از دستنوشته‌هایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» نموده و با تأکید بر اینکه «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید» نوشته است: «تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.»

(برگرفته از اسکالپل)





[ بازدید : 739 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394 ساعت 10:10 توسط hossein nosrati [ ]


شهید محمود رضا بیضایی

افسران - روزنامه کیهان...


ادامه مطلب ...



[ بازدید : 1794 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394 ساعت 10:10 توسط hossein nosrati [ ]


...

Image result for ‫افتابه‬‎



[ بازدید : 632 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

+ نوشته شده در دوشنبه 1 تير 1394 ساعت 23:43 توسط hossein nosrati [ ]