باقیات الصالحات...
[ بازدید : 722 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
دیگر اینو ندیده بودیم...(شیعه انگلیسی)
صفحات حشد الشعبی (بسیج مردمی عراق) تصویری را منتشر کردند که در آن یک بستنی فروشی با نصب بنری اعلام کرده که به فرزند شهدای حشد الشعبی بستنی رایگان داده می شود ...
جهان اول جاییست که عکاسانش برای جایزه از گرسنگان جهان سوم عکس می گیرند.
در بسم الله الرحمن الرحیم
«همه باهم، تذکر لسانی علیه بدحجابی»
نکات:
۱-با کوتاه ترین جمله و لحنی عادی و آرام تذکر بدهیم.(«حداکثر اثرگذاری با حداقل تنش»)
۲-هنگام عبور از کنار آن ها تذکر بدهیم نه با رویارویی چهره به چهره(دقت کنیم)
۳-از هرگونه واکنش به واکنش های احتمالی مخاطبین خود یا دیگران بپرهیزیم. مگر در حد یک جملات کلیشه ای مثل:«خانم! اینجا مکان عمومیه!» «وظیفه ی قانونی شماست باید رعایت بکنید» «شما تو معرض دید همه هستین» «شما دارین محیط رو فاسد می کنین»
۴-حفظ آرامش بسیار مهم است.حتی اگر صلاح دانستید که به خاطر شدت بدحجابی یک خانم، با لحن محکم تری به او تذکر بدهید ، باز هم باید کنترل شده باشد نه احساسی.افراد بدخواه دنبال عصبانی کردن ما هستند تا از این طریق بتوانند علیه تذکر لسانی، هجمه کنند.
[اطلاع رسانی کنید]
«من الله التوفیق»
به یاد تشنگی سکینه (س)
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس...
♡❤
آل سعود (بخوانید آل یزید) مخازن آب یمن را هدف قرار می دهد،
... کمبود آب در یمن بی داد می کند.
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم؛ خیلی نمی مانم
کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم
رها، بی شیله پیله، روستایی، ساده ی ساده
دوبیتی های باباطاهرم عریان عریانم
شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حمله ی چنگیزخان آمد؛ نمی دانم -
چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم
در آتش خانه ام می سوخت؛ گفتم آه...دیوانم...
چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را
زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم
من آن شاهم که پیش چشم من در کاخ، یک بانو
پی تحریم تنباکو شکسته تُنگ قلیانم
فراوان داغ دیدن ها؛ به مسلخ سر بریدن ها
حجاب از سر کشیدن ها؛ از این غم ها فراوانم
شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری
به سینه داغ دار کشته ی حمام کاشانم
سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم
من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم
گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم
صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تو را لب تشنه ایم از جان، کمی باران بنوشانم
سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را
منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم
شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم!
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم
که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم!
"سید حمیدرضا برقعی
«مهدی محمدحسین یاغی» معروف به کرار به تاریخ اول فروردین ۱۳۶۸ شمسی ( ۷۵ روز پیش از رحلت «حضرت روح الله») مصادف با نیمهی شعبان ۱۴۰۹ قمری، در شهر «بعلبک» (واقع در منطقه ی «بقاع») در «لبنان» متولد شد. وی در سنین نوجوانی به صفوف رزمندهگان «مقاومت اسلامی لبنان» پیوست و هنگام آغاز تجاوزِ مزدورانِ [...] به حریم «بانوی کربلا» در «سوریه»، وارد یگان های مدافعِ «حرم زینبی» گردید.
مهندس کامپیوتر «مهدی محمدحسین یاغی» (با نامِ نظامی «کرار») به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۲ شمسی (مصادف با ۲۲ رمضان المبارک ۱۴۳۴ قمری) در نبرد رویارو با مشرکان وهابی و دشمنان قسم خوردهی نهضتِ حسینی، بال در بال ملائک گشود.
«مهدی یاغی» جوان بسیار خوش خنده ای بود. همه ی دوستانش، خنده های او را به یاد دارند. روزی که «مهدی» را در آرامگاهش به امانت می گذاشتند، آنان که چهره اش را دیدند، گفتند: «او میخندید. درست مثل خنده های هوش ربایش در زمان حیات». ما هم که به چهره ی ثبت شده از هنگامِ تدفین او نگاه کردیم، آثار تبسم را دیدیم.شما چطور؟
«کرار مهدی یاغی» فرزند شهید مهدی محمدحسین یاغی پس از شهادت پدر یونیفرم نظامی و کلاه منقش به حزبالله و مقاومت اسلامی را بر تن کرده و نام خود را در بین مدافعان حرم و نیروهای حزبالله به ثبت رسانده است.
و اینگونه است که در مکتب مجاهدان حزبالله لبنان، جهاد و شهادت را پسر از پدر به ارث میبرد و برای فرزندانش به یادگار میگذارد…